در امتداد رسیدن

ساخت وبلاگ
کل دوران مدرسه برایم جذابیت خاصی نداشته و ندارد و هم اکنون نیز سعی میکنم ان سالها را به یاد نیاورم ولی یک خاطره هیچ گاه برایم قابل هضم یا فراموشی نیست.دبیر ریاضی داشتیم که از شهر کوچک تری آمده بود و هنوز وقت نکرده بود دریچه های ذهنش را به قدر کافی به روی دنیای تازه باز کند به گمانم بدجوری دچار دگماتیسم شکل گرفته در اوایل شروع معلمی اش بود ....با برادرم اکثر سالهای مدرسه را هم کلاسی بودم ، روزی امتحان ریاضی ام زیر ۱۰ شد و برادرم نمره خوبی اورده بود و معلم کذایی به جای راه های فراوان و متنوع برای تشویقم به ریاضی جمله ای به کار برد که هنوز روحم را خراش می دهد.گفت "اگر امتحان بعدی نمره کم بیاری به جای تو برادرت را تنبیه میکنم "این جمله برایم دردآور بود نه چون برادرم را خیلی دوست داشتم یا از تنبیه شدنش دلگیر میشدم ، درداور بود چون حس میکردم به غرورم توهین شده...امتحان بعدی را ۱۷ اوردم و برادرم ۱۵ شد و معلم با آن لبخند زشت زیر لب گفت آن تهدیدم برایت موثر بود.دلم میخواست بگویمش که آن چند روز چقدر برایم سخت گذشت و چه آشوب و استرسی را پشت سر گذاشته ام اما بلاهتی که در چشمانش موج میزد بی خیالم کرد.چند سال قبل همان معلم را جایی دیدم، هنوز مرا به یاد می اورد و البته برادرم را . به گمانم هنوز به خود می بالید به خاطر روش تنبیهی که برایم منظور کرد.و هنوز آن بلاهت در چشمانش موج میزد...خودم را بی تو دل خوش میکنم جانا به هر نوعیگهی با اشک جان فرسا گهی لبخند مصنوعی در امتداد رسیدن...
ما را در سایت در امتداد رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5getalong9 بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 24 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:25

گفت چقدر دوستم داری؟بنظرم قبلش به جواب این سوال فکر کرده بود و مثلا دوست داشت بگم "به اندازه همه ستاره های اسمون " یا بگم " به انداره همه آدمهای روی زمین"ولی من بهش گفتم" به اندازه تموم موج هایی که از دریا میاد"....چیزی که هنوز تهش معلوم نیست!!ولی بنظرم ظرافت نهفته در جمله ام رو نتونست درک کنه....فکر زنجیری کنید ای عاقلانبوی گیسویی‌ مرا دیوانه کرد در امتداد رسیدن...
ما را در سایت در امتداد رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5getalong9 بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 24 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:25

سالها پیش توی همین وبلاگ کتابی رو معرفی کردم به اسم " جامعه شناسی نخبه کشی" .بنظرم قوم ایرانی همان قدر که در تکریم و بزرگداشت قهرمانان ملی در گذشته اش اهتمام دارد به همان میزان در تخریب و تکفیر قهرمانان زنده اش پشتکار عجیبی دارد.از امیرکبیر و قایم مقام فراهانی گرفته تا محمد رضا شاه .هر سه این شخصیت ها با تفاوت های ظاهری و باطنی که در سلوک و رفتارشان هویدا بوده اما در زمان حیاتشان مورد بی مهری توده جامعه خود بوده و بعد از گذشت چند دهه از مرگشان تاریخ مجبور به اعتراف به برکات وجودی شان شد.ما برای درک ابعاد وجودی شخصیت های مثبت میهنی خود نیار به گذر زمان نسبتا زیادی داریم و این علل مختلفی دارد ، از کمبود حافظه تاریخی و فقر مطالعاتی گرفته تا بمب باران فکری عوامل نفوذی و رسانه های بیگانه .و اینک در زمان حال این اتفاق برای اقای خامنه ای در حال رخ دادن است .زندگی و شغل و مناسبات اجتماعی من در کف جامعه است و به هیچ عنوان وابسته به مرکز فرهنگی ای یا پایگاه بسیجی یا چیزی شبیه اینها نیستم و برای همچو منی دفاع از خامنه ای بسیار تعجب برانگیز و به همان میزان غیر قابل هضم است اما با همه وجودم سعی کرده ام خلاف جهت فکری جامعه ام شنا کنم و از برکات وجودی امثال اقای خامنه ای دفاع کنم .کسی که به نظرم به شدت در ایجاد استقلال و پیشرفت نیم بند کشورمان موثر بوده و کاش کشور ما از وجود شخصیت هایی چون او بیشتر بهره مند بود ....کفاره شراب خوری های بی حسابهوشیار در میان مستان نشستن است در امتداد رسیدن...
ما را در سایت در امتداد رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5getalong9 بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 24 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:25

من ماشین نداشتم و او با پرایدی که تازه خریده بود می اومد دنبالم.تا جایی که یادمه خودش از خواننده های جدید به کسی علاقه خاصی نداشت ولی فهمیده بود چاووشی رو زیاد گوش میدم.ی بار که سوار ماشینش شدم دیدم کلی از ترانه های چاووشی رو ریخته روی فلش ضبط ماشینش، اون موقع این کارش رو نوعی ابراز علاقه تلقی کردم و گذشت.بعد از مدتی که فراق و وصالی ایجاد شد بهم گفت حق نداری دیگه ترانه " به تو فکر کردم دوباره دوباره " چاووشی رو گوش بدی.ازش دلیلشو نپرسیدم ولی ظاهرا همونقدر که توی اون دوران فراق این ترانه خون به دل من میکرد با دل اونم ...گذشت اون دوران و نشد اون چیزی که باید میشد یا ما دوست داشتیم که بشه ولی این خاطره های خفته در تار و پود این ترانه هنوز که هنوزه هر بار داغ دلمو تازه میکنه.او دیگه نیست که ببینه هر ترانه ی سوزناکی که از چاووشی بیرون میاد چطور با ربط و بی ربط من و ذهن و زندگیمو گره میزنه به اون روزای داغ تابستون روی اون نیمکت .هنوزم بنظر من ارزش آدمها به داغ هایی است که بر دل دارند....شانه ات را دیر آوردی سرم را باد بردخشت خشت و آجر به آجر پیکرم را باد بردبا همین نیمه ، همین معمولی ساده بسازدیر کردی نیمه عاشق ترم را باد برد در امتداد رسیدن...
ما را در سایت در امتداد رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5getalong9 بازدید : 23 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:58

قبلا هم از مشکلات و بحث هایش با زن همسایه کناری گفته بود و اینکه به رفت و آمدهایش مشکوک شده بودند.در نگاه عرف بعنوان زنی نسبتا بی حجاب و بی تفاوت به دین و اقتضاعاتش قلمداد میشد و این موضوع در گفتار و رفتارش نیز هویدا بود.این بار اما با جسارت خاصی حرف میزد و هیجان زده شده بود از بقول خودش تلافی حمله اسرایل به خاک ایران.از نوع ادییات و کلماتی که استفاده میکرد معلوم بود این اواخر زیاد پای شبکه های داخلی نشسته.میگفت تجاوز به خاک کشور چیزی نیست که بشه به راحتی بی خیالش شد و خامنه ای خیلی به موقع و درست جوابشان را داد و حتی برایش دعای طول عمر و سلامتی میکرد.قشنگ میشد چرخش ۱۸۰ درجه ای در عقیده و رفتار و کلام را در ذره ذره وجودش حس کرد.حتی با الهام از اتفاقات این روزها خود را در جبهه حق و زن همسایه را در جبهه باطل میدید و میگفت خیلی مقتدرانه و محکم با همسایه اش برخورر کرده و ثمرات و نتایج مثبتی شامل حالش شده.همه اینها را گفتم که بگویم یک حرکت به جا و به موقع، جامعه خاکستری را که هیچ حتی کسانی را که سالها ذهن و روحشان با بی بی سی و اینرنشنال و ... بمب باران شده بود را مرید و حامی حکومت میکند.تا باد چنین بادا...سر فرازی را چه داند سر به زیری سر سپرده در امتداد رسیدن...
ما را در سایت در امتداد رسیدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5getalong9 بازدید : 23 تاريخ : سه شنبه 4 ارديبهشت 1403 ساعت: 13:58